قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت
تکلیف بی قراری این دل چه می شود
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
در راه جمکران سر راهی ببینمت
یا فاطمیه ای شود و بین کوچه ای
در حال کار نصب سیاهی ببینمت
آقاخدا نیآورد آن لحظه ای که من
سر گرم میشوم به گناهی ببینمت
با این دلِ سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیالِ کهنه یِ واهی: ببینمت
دارم یقین که روز ِ وصالِ تو میرسد
ذکر ِ لبم شده که الهی ببینمت